یک پست اخیر در لیست مباحثه برای گروه علاقمندان ویژه اختلال روانی گفتار ASHA یک نوجوان را توصیف میکرد که دارای لکنت است.این سوال پیرامون این بود که آیا زمان مناسبی برای ورود نوجوان به درمان است؟ این سوال تفکرها را برانگیخت، چون فکر می کنم این موضوع بسیار مهمی است، سوالی که بسیاری از ما پیرامون آن برای بچه های مدرسه رو و بزرگسالان بحث میکنیم.زمان مناسب برای درمان چه زمانی است؟!؟
البته ما دوست داریم نوجوانانی که نیاز به درمان دارند را در حالی ببینیم که برای کنار آمدن با لکنت و یادگیری برقراری ارتباط موثر، توسط هر وسیله ای که برای آنها مناسب است حمایت می شوند.(از جمله راهبردهای صحبت کردن و مانند آن) اما، همه اینها تنها در صورتی اتفاق می افتد که نوجوان برای آن آماده باشد.سوال این است که "آماده برای آن" به چه معناست؟
من جواب را نمیدانم، اما اینجا اقداماتی هست که وقتی میخواهم بفهمم آیا باید درمان را توصیه کنم یا خیر، با مراجعینم انجام میدهم.در ابتدا یک ارزیابی کلی از تجربه فرد از لکنت انجام میدهم(OASES; Yaruss & Quesal, 2016) یا از معیارهای دیگر برداشت(فرد از لکنت) و کیفیت زندگی استفاده میکنم تا دید کلی در مورد اینکه لکنت بر فرد چه تأثیری گذاشته است، پیدا کنم.
در بیشتر موارد اگر زمان کافی باشد ، برخی از اثرات نامطلوب وجود دارد که بهتر است دوباره به آن پرداخته شود.با این حال انسانها ظرفیت فوقالعادهای برای تحمل مشکلاتی دارند که مواجهه با آنها سخت است.این را می توان تعادلی بین رنج تغییر و رنج ثابت ماندن در نظر گرفت. ما ممکن است واقعاً از شرایطی که با مساله ای روبه رو هستیم متنفر باشیم، اما اگر حل کردن این مساله سختتر باشد، آنگاه با رنج و ناراحتی زندگی خواهیم کرد تا زمانی که آنقدر حالمان بد باشد که به سادگی مجبور به انجام کاری برای آن باشیم.
بنابراین، صرفاً دانستن اینکه لکنت تأثیر نامطلوبی دارد، واقعاً کافی نیست؛ ما باید بدانیم که این تأثیر نامطلوب چگونه با مشکلی که فرد در ایجاد تغییرات در گفتار با آن مواجه می شود یا مشکلات عاطفی یا ارتباطی که باعث آن تأثیر نامطلوب می شوند، ارتباط دارد.
من این کار را با مرور OASES با مراجع خود، هردفعه یک مورد، و شروع گفتگو در مورد اینکه هر یک از آن مشکلات خاص چقدر او را آزار می دهد، انجام می دهم.بنابراین، اگر او بگوید که در مورد صحبت کردن خود بسیار احساس ناامیدی می کند، پس از طریق بحث، می توانیم بررسی کنیم که آیا این ناامیدی به اندازه کافی قوی است که بخواهد کاری در مورد آن انجام دهد یا خیر.(من از خیلی چیزها در زندگی ام ناامید هستم، اما لزوماً همیشه یا به طور همزمان روی همه آنها کار نمی کنم - مسائل من باید تعدادی محدود باشند!) یا شاید بگوید که در اینکه به راحتی بتواند با دوستانش صحبت کند مشکل دارد.مجدداً، بررسی می کنیم که آیا این بار بر روی دوش او به اندازه ای هست که برای رفع این مشکل بخواهد اقداماتی انجام دهد.
به نظر من مرحله بعدی بسیار مهم است: به جای اینکه او را بر روی کارهایی که باید در درمان انجام دهیم متمرکز کنیم تا در موقعیتهای خاصی روانتر صحبت کند یا حساسیت کمتری داشته باشد، من ابتدا بررسی میکنم که اگر چنین ناامیدی را تجربه نمیکرد، یا میتوانست راحتتر با دوستانش صحبت کند، زندگی او چگونه میتوانست باشد. به عبارت دیگر، ما روی ایجاد یک آینده مطلوب کار می کنیم.(من در این کار از مدل کمک کننده ماهر ایگان الهام گرفتم(Egan’s Skilled Helper model)...مرحله دوم فرآیند تغییر که اغلب نادیده گرفته می شود...و همچنین مفهوم زندگی کردن با ارزش های خود از ACT، و همچنین مطالعات فرآیند تغییر. چندین نفر از همکاران ما با استفاده از این مفاهیم کارهای دوست داشتنی در رشته ما انجام داده اند، و من آزادانه از آنها وام می گیرم.)
ما همچنین میتوانیم با عبارات بسیار صادقانه در مورد اینکه چه چیزی برای مراجع لازم است تا بتواند به آن نتیجه مطلوب دست یابد، بحث کنیم، چه اقداماتی لازم است، چه ریسک هایی باید انجام شود، چه چالش هایی ممکن است نیاز به غلبه بر آن داشته باشند.با این وجود، در این مرحله، ما میتوانیم این موانع را بهعنوان گامهایی در مسیر کار به سمت هدف مورد نظر بهطور مداوم در نظر بگیریم.
با ایجاد تصوری از جایی که مراجع دوست دارد در زندگی خود آنجا باشد، و کاهش رنج با ساختن تصوری از آینده مطلوبش، ما میتوانیم درک بهتری از چگونگی ایجاد تعادل بین رنج ثابت ماندن و رنج تغییر به دست آوریم.این به هیچ وجه جادویی نیست، اما می تواند به مراجع کمک کند تا انگیزه ای برای تغییر پیدا کند که نتیجه آن تلاش به سمت آن آینده مطلوب است. مثلاً ممکن است بگوید: «بله، من در حال حاضر در وضعیت بدی هستم، اما آیندهای را میبینم که میخواهم برای آن تلاش کنم، و ارزش آن را دارد که در این مسیر گام بردارم».اینجاست که انگیزه واقعی می تواند از آن سرچشمه بگیرد.
به عنوان مثال ... شاید ما نوجوانی را ارزیابی می کنیم که از کلمات اجتناب می کند و از لکنت خجالت می کشد.(یک موقعیت رایج).
اگر اجتناب از کلمات برای او مشکل زیادی ایجاد کند، اگر دوست دارد در موقعیتی قرار گیرد که لکنت نکند، و اگر بداند که می تواند اقدامات لازم را برای کاهش آن رفتار انجام دهد. اکنون شاید زمان آن باشد که تغییراتی ایجاد کند تا اجتنابش از کلمات را کاهش دهد.این چیزی نیست که بتوانیم برای او تصمیم بگیریم، اما با توجه به درک لازم، این تصمیمی است که او می تواند برای خودش بگیرد.
باید از طریق همه اینها بگویم که والدین مطمئناً دوست دارند که بچه ها تحت درمان باشند.اما گاهی اوقات درمان بیهوده - یعنی زمانی که فرد برای آن آماده نیست، به کار میرود - در واقع میتواند بیشتر از اینکه مفید باشد، ضرر داشته باشد.در واقع می تواند آسیب بیشتری نسبت به منفعتش داشته باشد.
Translation: Faezeh Sedghi, Speech-Language Pathologist & Morteza Soleyman Dehkordi, Speech-Language Pathologist.n
ترجمه : فائزه صدقی , آسیب شناس گفتار و زبان - مرتضی سلیمان دهکردی، آسیب شناس گفتار و زبان