هر از چند گاهی در حوزه ما اتفاق می افتد که افراد شیفته یک روش تمرینی یا تکنیک خاص برای افزایش روانی گفتار می شوند. ناگهان، مردم شروع به خواندن در مورد میزان موفقیت تقریباً معجزه آسا می کنند - به خصوص در این عصر تأثیرگذاران رسانه های اجتماعی و اشتراک گذاری فوری ایده ها، صرف نظر از اینکه آیا این ایده ها به طور کامل و علمی بررسی شده اند یا خیر.
قابل درک است که آسیب شناسان گفتار زبان مایلند از قول های درمان آسان تر برای افرادی که لکنت میکنند، هیجان زده شوند: فقط این کار را انجام دهید تا مراجع شما خوشحال و روان شود! البته که ما این را می خواهیم! چرا نخواهیم؟!؟
افراد بیشتر و بیشتری شروع به استفاده از آن می کنند، و قبل از اینکه متوجه شوید، از خود می پرسید"من هم نباید از آن استفاده کنم؟!
خوب، من اینجا هستم تا به شما بگویم که خوب است یک گام به عقب بردارید، تا در عجله و هیجان برای یک راه حل ساده گرفتار نشوید، و برای اینکه یکم بیشتر نسبت به آنچه در اينترنت می خوانید شکاک باشید. . بیایید آن را تجزیه کنیم:
اولاً، درست است که روشهای مختلفی برای بهبود روانی گفتار وجود دارد که طی سالها توسعه یافته اند و مورد مطالعه قرار گرفته اند و، درست است که آنچه قرار است اتفاق بیفتد این است که این تکنیکها ممکن است مورد علاقه یک فرد یا فرد دیگر قرار گیرند، و در نتیجه بازخوردهای هیجانانگیز زیادی در مورد آنها وجود دارد. (باز هم، دستیابی به این امر به ویژه برای بازاریابان در عصر دیجیتال آسان است.) سپس، بعداً متوجه میشویم که آن وعدههای اولیه از موفقیت آسان شاید کمی اغراقآمیز بوده است... سپس این تکنیک کمتر مورد توجه قرار میگیرد یا چیز دیگری همراه میآید و توجه را به خود جلب میکند.
این چیزی است که ما در حال حاضر در زمینه اختلالات روانی گفتار تجربه می کنیم. تکنیکهای مشخصی به شدت در رسانههای اجتماعی تبلیغ میشوند و درمانگران به آن توجه میکنند. در اینجا چند واقعیت وجود دارد:
***این درست نیست که نتایج با برخی از رویکردهای جدید بسیار بهتر از سایر رویکردهای مختلف است که مدت ها است در دسترس گفتاردرمانگران قرار گرفته.
***همچنین درست نیست که چیز فوق العاده جدید یا خاصی کشف شده است. در واقع، من می ترسم که برای برخی، تبلیغ رویکردهای جدید به عنوان هر نوع پیشرفت، کمی ساده انگارانه باشد. آنچه می بینید از نظر علم واقعی، چیزهای زیادی از اندک ساخته شده است.
قبلاً اتفاق افتاده است (تکنیک های قدیمی دوباره بسته بندی شدند ... شما عبارت "شراب قدیمی در بطری های جدید ..." را می دانید) و دوباره این اتفاق خواهد افتاد. این به این معنی نیست که فلان تکنیک بد است - به این معنی است که شور و شوق پشت آن کمی ساده لوحانه است.
پس از بیش از 30 سال مطالعه ی لکنت،این نحوه ای است که من نسبت به آن برخورد میکنم: بله، ادعاهایی در مورد اثربخشی شگفتانگیز برای رویکردهای مختلف مطرح میشود، اما نکته اصلی در مورد لکنت این است که تقریباً هرگز به این آسانی نیست.
- اگر ارائه ای که درباره یک رویکرد خاص می خوانید که بیش از حد خوب به نظر می رسد که درست باشد، پس اینطور است .
- اگر ساده به نظر می رسد، پس احتمالاً ساده است.
- اگر خوب و مرتب است و "فقط این کار را انجام بده و همه چیز خوب خواهد بود "، پس کسی فقط در مورد پیچیدگی واقعی شرایط لکنت به شما چیزی نمی گوید.
و در آن موارد، من تعجب میکنم چرا؟
به طور جدی، پس از هزاران سال از افرادی که لکنت مطالعه کردند، از جمله مطالعات بسیاری در مورد تغییرات زمانبندی گفتار، آیا واقعاً باور میکنیم که ناگهان پاسخ را پیدا کردهایم ؟و این پاسخ به همین سادگی است، "فقط این را فلان دقیقه یا فلان بار در روز انجام بده ؟"
نه، به عنوان یک رشته علمی نباید اینقدر زودباور باشیم. ما باید در عوض آنچه را که می توانیم از چنین مطالعاتی بیاموزیم و آنها را در تمام دانشهای دیگری که در مورد لکنت داریم و اینکه چگونه آن به این سادگی نیست، قرار دهیم و سپس درگیر تبلیغات نشویم.
در اینجا چند واقعیت دیگر وجود دارد:
در حال حاضر، متأسفانه چیزی مانند درمان قطعی لکنت که برای همه مؤثر باشد، نداریم .
مطمئناً تکنیکهای مختلفی وجود دارند که میتوانند روانی گفتار را افزایش دهند، و تمرین آن تکنیکها به طور منظم قطعاً استفاده از آنها را آسانتر خواهد کرد.
اما ، مطلقاً هیچ مدرکی مبنی «سیم کشی مجدد مغز» به طور دائمی و به هر شکل پایداری وجود ندارد.
به یاد داشته باشید، مغز در پاسخ به تجربیات ما *همیشه* در حال تغییر و سیم کشی مجدد است ... اینکه می گوییم تمرین مغز را تغییر می دهد، این است که بگوییم خورشید گرم است...
سوال این نیست که آیا مغز تغییر میکند یا خیر، بلکه این است که آیا چنین تغییراتی پایدار هستند یا خیر ، و هیچ حمایتی برای هیچگونه بیانیهای وجود ندارد که اگر استراتژیهای روانی گفتار را انجام دهد، این یک تغییر دائمی در ساختار عملکرد مغز ایجاد میکند.
و هیچ مدرکی مبنی بر اینکه این ممکن است به تغییرات پایدار در روانی گفتار مربوط باشد، وجود ندارد. اگر از خواندن این مطلب ناامید شده اید، تصور کنید که چگونه نسل به نسل افرادی که لکنت می کنند وقتی متوجه می شوند که این وعده های پر زرق و برق فقط چیز بیشتری از همان چیزهای قدیمی هستند ناامید می شوند...
میدانم که کمی خسته به نظر میرسم، اما واقعاً، این رشته قبلاً بارها این را پشت سر گذاشته است. دلیل اینکه من رویکردی را که در کار بر روی افزایش روانی گفتار پیش میگیرم این است که نمیخواهم خودم یا مراجعانم در وعدههای "این برای من کارساز بود، برای شما هم مفید است" یا فقط این کار را انجام بده خوب خواهی شد" یا "شما می توانید لکنت خود را تا فلان درصد کاهش دهید اگر فقط این کار را انجام دهید." گیر بیافتند.
چنین وعدههایی به افرادی که برای هزاران سال لکنت می کنند، داده شده است - اغلب توسط درمانگران خوشنیت و مشتاق و سایر افرادی که لکنت دارند - اما بسیاری از افراد فقط دوباره و دوباره و دوباره ناامید میشوند.
ما مدیون مراجعین خود هستیم که بهتر عمل کنیم، من واقعا ناامید میشوم وقتی می بینم افراد، آنلاین و جاهای دیگر پیچیدگی های لکنت را بیش از حد ساده می کنند (یا رک و پوست کنده گنگ می کنند)
بله، ما میتوانیم و باید لکنت و درمان لکنت را در دسترس مردم قرار دهیم، اما من از سادهسازی بیش از حد آن یا ساده کردنش بیزارم. ما می توانیم - باید بتوانیم - بهتر از این عمل کنیم.
بنابراییییین، به همین دلیل است که من زیاد به ادعاهای نفس گیر در مورد اینکه چگونه می توانیم مغز را فقط با استفاده از یک تکنیک "جدید" مجدد سیم کشی کنیم، توجه نمیکنم. (این واقعاً چیز جدیدی نیست). مطمئناً می تواند کمک کند، اما بسیاری از چیزهای دیگر نیز می تواند کمک کند.
(اوه بله، و این انتقاد تلخ طولانی حتی شروع به پرداختن به کمبود مبنای علمی در بیاناتی مانند "کاهش لکنت از درصد مشخصی به درصد پایین تر" نمیکند نه تنها به دلیل دامنه وسیعی که معمولاً در پرتو تفاوت های بین فردی میان کسانی که لکنت میکنند ارائه شده است بلکه همچنین به دلیل تنوع شدید و مستند لکنت از موقعیتی به موقعیت دیگر. چنین ادعاهایی تفاوت بین روانی گفتار را در هنگام استفاده از یک تکنیک در مقابل صحبت آزادانه و تاثیر زیادی که بر کیفیت زندگی هنگامی که افراد به شدت روی روانی تمرکز می کنند، نادیده میگیرند.
خلاصه کلام: تعداد زیادی اعداد هستند که لزوما معنایی ندارند... آخیش!
منتظر پست وبلاگ های بیشتر در مورد کارهایی که میتوانیم به جای آن انجام دهیم باشید.
ترجمه : ثمین صبیحان , آسیب شناس گفتار و زبان - مرتضی سلیمان دهکردی، آسیب شناس گفتار و زبان